خخخ...اذیتم نکنی ها...


"خـوشـبـخـتـی" یـنـی "مـن" بـا "تو"

عـــــــــــــــــــاشـقـــــــانـه



نظرات شما عزیزان:

محمدموگوعه
ساعت19:58---17 فروردين 1395
ببین من یکم حرف دارم که میخام بهت بگم...فردا صبح برات مینویسم...شب بخیر
پاسخ: باشه شب بخیر گلم بااااااااااااااابااااااااااااااای جیگلم


محمدموگوعه
ساعت18:26---17 فروردين 1395
m8m
پاسخ: سلام ببین شاید فردا نتونم بیام الان میگم ببین خشگلم این که میگی من میخام خدایی باشم اما اگه نتونستم تو زندگی و مانع پیشرفت تو شدم و میترسم و اینا ............ خو عزیزدلم تو ازاین که اگه نتونی خودت به چه عاقبتی دچار خاهی شد نمیترسی؟ بحث سر اینه که تو داری الان اینو فقط تو زندگی با من میسنجی و نگرانیتم اینه که اگه نتونی من خوشبخت نمیشمو اینا ..........اما کلا از زندگی با من بیا بیرون اصن خودتو خودت ......ایا به فکر این نیستی اگه نتونی چه به سرت خاهد امد؟ نمیترسی از اون دنیا ؟ نمیترسی اون دنیا که ازت سوال شد جواب خدا رو چی مخای بدی؟ نکته اینجاست که تو اصن به خودت نگاه کن و خودتو درنظر بگیر خارج از ازدواج با من ........ تو واقعا از اون دنیا نمیترسی اگه اعمالتو درست انجام ندی؟ نمیتونی واقعا توی این دنیای فانی که دیر یا زود ازش میریم درجهت خودسازی و تلاش برای گناه نکردن عمل کنی؟ پس باید بتونی باید به خودت بگی من باید بتونم وگرنه چه جوابی میخای بدی؟میخای بگی من دوست داشتم اما سخت بود نشد ؟ تو باید کمر ببندی تا با سختی ها مبارزه کنی و عزت نفس رو در خودت تقویت کنی و روحتو با خدا مانوس کنی تا به هدفت برسی ............... دلت میاد به همین راحتی ولش کنی و به هدف خلقتت نرسی؟
بعد اونطرفو مخای چکار کنی که تا ابدیته؟ حیفت نمیاد این دنیا خوش گذرونی اون دنیا حسرت؟ اصن چطوری میتونی به این فک کنی که شاید نتونی ؟ معلومه که میتونی فقط باید قدم برداری همشم به اون سختی نیس اولش سخته وقتی تو روحتو تقویت کردی و عزت نفستو حفظ کردی و در مقابل گناه مقاومت کردی ...........روحتو استوار کردی و دیگه با هر فریبی شکست نمیخوری پس چرا اینقدر میترسی؟ تو فقط بید به این فک کنی چکار کنم که به هدفم زود تر برسم نه به راه هایی شاید و اگر نرسیدن اصن فکر کن گزینه ای به نام نرسیدن نداری...........و فقط باید تلاش کنی تا به هدفت برسی بعد خدا هم کمکت میکنه مگه تو به خدا اعتماد نداری که احتمال نرسیدن میدی؟ وقتی کمک یار و پشتیبانی چون خدا داری اصن چرا باید نفوذ بد بزنی ........تو حتما به هدفت میرسی چون خدا پشتته افرینندت مخلوقت پشتته فقط کافیه یه مقدار با توکل به خدا اراده به خرج بدی و تصمیم بگیری و پا در راه بزاری بعد راه میفتی و خدا هم کمکت میکنه تو فقط شروع کن..............واینقدرم نفوذ بد نزن که ارادت ضعیفه وقتی اینقدر میگی ارادت ضعیفه چطور انتظار داری بتونی کاری رو که با تلاش به دست میاد انجام بدی ؟ پس به خودت اطمینان کن و به سوی هدفت پیش برو....... ......... من واقعا تعجب کردم که تو به راحتی میگی اگه نشد چی؟ چطور میتونی فکرشو بکنی ؟ اصن معنی نشدن رو میدونی ینی چی؟ ینی تباهی کل عمرت زندگیت و اخرتت؟ چطور به همچین چیزی میتونی راضی باشی؟ اگرم راضی نیستی پس دیگه فکرشم نکن که نتونی و بگو من باید باید باید بتونم و میتونم ...................... عشقم لحظه ای که ببینم تو قبول کردی و با اراده در این راه قدم گذاشتی و داری به پیش میری بهترین لحظه ی عمرمه ........
پاسخ: پس به همین راحتی نفوذ شکستو نزنو قوی باش محمد با اراده ی من .................. من ایمان دارم که قدم برداری و بخای حتما میتونی........ ببینم چکار میکنی عاقایی گل من .......... که منو دق دادی سر این قضیه خخخخ ببینم بالاخره جبران این دق دادنای منو خاهی کرد یا ....... که باید جبران کنی؟مگه الکیه ؟ مگه دسته خودته؟ اصن تو چیکال دالی حرف حرف منه جبرانشم اینه که که بالاخره چیزایی که گفتم عمل کنی تا لا اقل بدونم فایده ای داشت اینقدر منو جوش دادی خخخخخخخخخخ قلبونت بشم که اینقدر پر از انرژی منفی ای .......بووووووووووووس .............فدات عاقایی گلم


محمدموگوعه
ساعت17:55---15 فروردين 1395
ُلام میای حرفامو میخونی حداقل یک حرفی بزن خو...همش که من حرف میزنم و نظر میدمو پست میزارم...عه
پاسخ: خب راستی من توی عید دیگه یه مدت اومدمو تو وب باهات حرفیدم الان موقع درسا واقعا نمیتونم بیام پای وب و موقعیتم جور نیس پس دیگه تو وب نظر نزار عشقم ........فقط خاهم اومد و جواب این نظرامو خام خوند و دیگه نخام تونست بیام عشقم دوست دارم فدات بوس بوس بابای جیگرم


محمدموگوعه
ساعت20:42---13 فروردين 1395
ؤاستی محی نگا دوس ندارم از این ادمای خشک مقدس باشی...اخه چون میخای بری حوضه...بهت میخوره که یک جوری باشی که مثلا اگه بخان یک جایی برقصن تو از اون ناحیه دوری کنی...یا مثلا اگه میخان قلیونی بکشن تو از اونا دوری کنی...من اینو دوس ندارم...دوس دارم هرچی که بیشتر جمع راضی اندو پایه باشی...منم از قلیون بدم میاد ولی برای این که با دیگران همراه بشمو به قول خودم پایه باشم ممکنه یک پک بزنم...ولی فقط یک پک واسه این که با دیگران همراه باشمو...دوس ندارم کاری که دیگران انجام میدنو بیشترشو هستن توش و نباشم...حداقل دوس دارم یک نقش خیلی خیلی کم رنگ داشته باشم...از تو هم میخام این شکلی باشی...
پاسخ: ببین من خشک مقدس نخام بود ......... اما خشک مقدس ینب فرا تر از دین نه چیزایی که بین مردم مرسوم و عادیه ولی گناه داره بعد اگه اونارو انجام ندم نمیشه خشک مقدسی میشه عمل به وظایف دین........ اگه قرار باشه تو مجلس رقص شرکت کنم پس همون بهتر حوضه نرم تا اینکه اسم حوضه رو خراب کنم........../ ببین نمیدونم این رقص چیه که الان بین همه هست و تا کسی ازش دوری کنه صد تا حرف بهش میزننو اینقدر برای همه عادی شده که انگار نه انگار عمل حرامیه......./
ببین من حتی اگه حوضه هم برم ادم جمع گرایی خاهم بود و شوخیو تفریحو همه چی پایه اما دیگه یه چیز این وسط اشکال داره اونم رقصه که شرتوی مندتم
/ ببین محمدم حالا واقعا میفهمم را ه دین سخته ینی قبلا هم میدونستم اما به این شدت نچشیده بودمش ........ اگه قرار باشه راه دینو انتخاب کنیم فک میکنم دوری از مجالس رقصو لهو و لعب جزء اولین قدمایی که باید انجامش بدیم چون اصن بیشتر همه ی گناهاسس که ما الان درگیرشیم و همین قضیه تشکیل میده و بار سنگینی از گناهامون ک میشه چون فک میکنم با ترک این گناه خیلی از گناهای دیگم ترک میشن یا ترکشون اسن میشه خلاصه راه دین سخته بی برو برگشت هر انسان عاقلیم که خاست زندگیشو در این مسیر بنا کنه باید سختیاشم تحمل کنه ببین ........ تو نمیدونی من الان توی چه شرایطی هستم من تصمیم به ترک رقص و اهنگاش گرفتمو انجامشم دادم نمیدونی توی همین عید چقد سختی کشیدم چقر حرف شنیدم خصوصا وقتی طرف اقوامای مامانمم اول از همه ازاین چادر که همه کلافم کردن باور کن اشکم دیگه دراومد از همه گرفته بهم گیر دادن تا حتی بابام اما من بازم چادرمو در نیاوردم غیر از چن جا که خودم صلاح دونستمو کسی نگفت وگرنه من به حرفاشون اصن اعتنا نمیکردم این که از این .......... باز دوباره یه شب که خونه ی مامانبزرگ طرف مامانم بودیمو همه بودن و اینا باز هوس رقص کردنو همین بچه ها و خانوما و یکی یکی ماهارو از بین جمع صدا میزدن تا بریم اون اتاق دیگه و برقصیم وقتی منو صدا زدنو رفتم تو اتاق دیدم دارن میرقصنو تازه منو وسط انداختن سریع از اتاق دراومدمو گفتم نمیخام و باز سر این قضیه دوباره یه عالمه حرف بارم کرم واقعا دلم شکست اما درست بعد از همون لحظه ما رفتیم از اونجا نا بریم خونه ی عمم درست بعد از این که دلم اونقدر شکسته بود یه چ
چیزی شنیدم که اصن همه ی دردامو تسکین داد همونموقع تو ماشین بابام گفت امشب شهادت ام البنین بوده و توی همه ی هیئتا روضس ینی اون موقع اونقدر خوشحال بودم که من نرفتم توی مجلس رقصو........ حتی فکرشم نمیکردم امشب شهادت باشه و هیچکسم نمیدونست ببین فقط کافیه یه قدم برداری خودش تو رو از گناها باز میداره از اون موقع بود که من تصمیم گرفتم واقعا توی این مجالس شرکت نکنم که ان شاءالله بتونم............
خب حالا این همه سرتو درد اوردمو حرف زدم خاستم بگم ببین من دارم این همه سختی میکشم از ذورو بریا حداقل دوست دارم شریک زندگیم پشتم باشه و با بهم امید بده بهم نیرو بده تا با هم دیگه هدفمونو پشت سر بزاریم و باوجود اون رنجو سختی ای که از حرفای مردم میکشم هیچ باشه.......اما اگه حتی بخام از شریک زندگیمم سرکوفت بخورم و اون قوی نباشه واقعا زمین میخورم
نمیدونم واقعا چه دوره ای شده ..... دوره ای که تا سرتو میاری بالا و مردمشو نگاه میکنی حالت تهوع بهت دست میده........مردمی که همشون سر در غفلت بردن مرمی که خودشونو فراموش کردنو غرق این دنیای فانی شدن............اصن نمیدونن هدف اصلیشون چیه از همشون که بپرسی و زیروروشون کنی هدفشون اینه یه شعل خوب داشته باشن پولدار باشن شوهر خشگلو پولدار داشته باشن و همین ته تهش همیناس نمیگم اینا بده اما همه اینا بازم برای یه هدف مهم تره اما اینا هدف اصلیشون گم کردن
و چسبیدن به این دنیای لعتنیو عشقو حال حالا به هر قیمتی شده به قیمت گناهو هر چی........نمیگم شاد نباشیم نمیگم تفریح نداشته باشیم اما به همون خدایی که بالای سرمه همه ی تفریحاتو شاد بودنا توی رقص و گناه نیستو میشه بدون گناهم تفریح کرد حالا بحث سر همین نیس سر اینه که همه چسبیدن به این دنیا میدونم راه دین سخته اما مگه ما چن سال دیگه زنده ایم ؟ ده سال دیگه 20 سال دیگه 30 سال دیگه ته تهش اصن 100 سال دیگه شایدم یه ثانیه ی دیگه.....میخام بگن عشق وحال باگناه به چه قیمتی ها؟یه قیمتی؟؟به قیمت این که حالا این چندین سالو خوش بودیم بعدش تا ابد نا خوش؟ همینطور که نفهمیدیم این 17 18 سال از عمرمون کی گذشت ار این بعدشم نمیفهمیم
مثه یه چشم به هم زدن تموم میشه و چیزی که فقط میمونه اعمالیه که انجام دادیم ..........محمد من دوست دارم 99 درصد مردمم که تهی مغزو غافل باشن تو اگاه باشی تو چشاتو باز کنی تو حداقل یک قدم ازشون جلوتر باشی طرز تفکرت با این جماعت بی درو پیکر فرق داشته باشه ............ اخه مثه بقیه بودن به چه قیمتی به این قیمت که به سمت تباهی بریم؟؟ و زندگیمونو نابود کنیم؟ من هر وقت سختی میکشم تو راه دین مثلا از حرف مردمو اینا فقط دو چیز ارومم میکنه این که هیچکیه هیچکیم که تحویلت نگیره خدا اون بالا مواظبته تحسینت میکنه کمکت میکنه و این جمله که مگه ما چن سال و اینجاییم ؟ این خیلی منو تو مسیرم محکم میکنه و امید میده
حالا این حرفایی کع گفتم به این معنی نیست که کلاقوام میخان از ما بدشون بیاد ........ نه این به رفتار ما بستگی داره ما توی جمع فقط از رقص دوری میکنیم شوخیو تفریحو خنده و دور هم بودن که گناه نیست ما باید به جای این که خودمون تسلیم اونا بشیم اونارو به سمت خودمون بکشونیم حالا اگه واقعا میخای پشتم باشیو باخدا باشی با اراده و بعد از قکر کردن منطقی تصمیم درستو بگیر با عقل نه احساس که دو روز دیگه ولش کنی بعد توی مسیرت با احساس و عشق به سمت خدا حرکت کن.......وسعی کن بالا تر از این مردم غفلت زده بیندیشی........


محمدموگوعه
ساعت20:37---13 فروردين 1395
ّرات عکس لباسای عیدمو گذاشتم...اما چون خودم در اتنخابش نقشی نداشتم و مامان بابام برام خریدن بدون این که خودم سلیقه ای براش خرج کنم...خلاصه لباسامو دوس ندارم...زشته زیاد نگاشون نکنی...خخخ
پاسخ: نه عشقم خوشگلن به شومل نازم همه چی میاد...


محمدموگوعه
ساعت20:35---13 فروردين 1395
عکسمو گذاشتم ببینی...راستی من از این به بعد با دوچرخه میرم مدرسه...بدنم خیلی ضعیف شده...باس از این به بعد ورزش کنم...خیلی...
پاسخ: الهی قلبون قدو بالات و صورت خوشملت بشم .....دل همگی بوجوشه همچین شومل خشگلو نازو باهال و خوب و....... هیچکی نداله :) ......../عه جدی چه خوب ینی دیگه باسویس نمیری؟؟؟ آخ جووووووون اینقدر بدم میومداز اون راننده سرویستون دوست داشتم خفش کنم از بس زود میومد خخخخخخخخ / عه الهی بگردم زمستونش که زمستون بود زیاد سرد نشد حالا که مخای با دوچرخه بری اینقدر سرد شده الهی بگلدم خوب لباس بپوشیا / راستی برات بد که نیس مخای با دوچرخه بری ها؟


محمدموگوعه
ساعت20:23---13 فروردين 1395
راستی امید کی میخاد بره سربازی دوباره؟
پاسخ: احتمالا برج 4


محمدموگوعه
ساعت20:22---13 فروردين 1395
سلام خانومم...خوبی؟ سیزده بدر چطور بود؟مال ما که خیلی خیلی خوش گذشت اما من واقعا خای خالیتو حس میکردم...واقعا...اگه بودی که کاری میکردم که روزی بهتر از امروز برات نباشه...رفتیم پارک جنگلی از همه ی وسایلی که استفاده ازش پولی بود مجانی استفاده کردیم...وای خیلی حال داد اگه میبودی که میرفتی از اون سرسره ای که خیلی بلند هست سرت میدادم...و...بعد رفتیم خانه پدر بزرگم یک عالمه تخمه خوردیمو رقصیدیم..بعد رفتیم تو کوچه والیبال و...کاشکی میبودی کاشکی...چی؟والیبال بلد نیستی؟ دستات درد میگیره...عب نداره خودم بهت یاد میدادم اگه بودی که برات حلش میکردم...خخخخ
خلاصه ما الان رسیدیم خانه الانم بدنم کوفته ی کوفتس...وای خدا...خستم...ببین بهت قول میدم که یک دفعه فقط یک دفعه با خاندان پدری من بری بیرون اصلا شیفتشون میشی...قول میدم...به امید این که سال دیگه 13 بدر کنارم باشی...ان شالله...خدایا ینی واقعا میشه؟؟؟
خلاصه هرچند بچه ها بود اما بدون هیچکی هیچکی جا یخالی تو رو پر نتونست بکنه و نخاهد تونست...هعی...دلمم بدجوری برات تنگیده...اقا...میخام ببینمت...من هیچی ندارم ازت تا ببینمت...تا اروم شم...اه خیلی بده...واقعا در این حد سختی و رنجو دوس ندارم...دعا کن سال دیگه پیشم باشی دعا کن که باشی و فقط حال کنی...دعا کن که دانشگاه فرهنگیان قبول شمو بیام مال تو شمو لذت واقعی زندگی رو بهت بچشونم...دعا کن...
پاسخ: سلام عاقایی میسی جای شما خیلی خالی بووووووووود......عه مگه شهر بازیش باز شده؟ اونم مجانی؟چطوری ؟گگگگ کاشکی منم میبودم با هم سوار موشودیم :( .......... خب الهی شکر خوش گذشته/ خخخخخخاله بیا بهم والیبال یاد بده............/جوووووووووووونم ....../خوبه پس یه تفریح حسابی کردی.../
منم دلم خیلی بلات تنگیده ان شاءالله عشقم سال دیگه کنار هم باشیم........دعا میکنم همیشه عشقم / تو هم تلاشتو بکن اولین شومل گلم.....


محمدموگوعه
ساعت15:02---12 فروردين 1395
سلام سیزده بدر کجا خایین رفت؟بریم یک جایی که با هم باشیم...خیلی خیلی دلم برات تنگ شده...محی میخام ببینمت...فقط میخام ببینمت به هر قیمتی که شده...خودت یک کاریش بکن
پاسخ:سلام گلم .........منم دلم واست خیلی تنگیده اما ما میخایم بریم باغمون ............ چجوری باهم باشیم آخه :( :( :( راستی چرا شما میخاین برین پارک جنگلی/ینی نمیخاین برین بیرون از شهر؟ باکی؟خاهرتم هس؟ هعی من که هر چی تلاش کردم که یه جای مرسوم لااقل بریم نشد لااقل اگه اونجوری بود میشد شمام بیاین ینی احتمال داشت .......... اما حالا که میخایم بریم باغمون که هیچی :( من خودم اصن دوس ندارم بریم اونجا هعی.............. چی میشد ینی باهم میبودیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.......... راستی رسیدنت بخیر بالاخره اومدی؟ خسته نباشی عاقایی.......... بوس.............. خب کالی ندالی گگگگگگگگگ دل منم خیلی تنگیده ............. بابای عاقایی بوس بوس


محمدموگوعه
ساعت19:15---9 فروردين 1395
مث این که خیلی سرت شلوغه که فقط یکی از جوابامو دادی...منوفق باشی گلم...راستی از دستت بخاطر تراز کانونت خیلی عصبانم...خیلی بد کردی...با این جور درس خوندن باس فکر خانه داری باشی...نت نت نت...خانه داری...اه اه اه...خخخ
پاسخ: عه تو هم چلا اینقدر دعوام موکونی گگگگگگگگ خوب این که معلومه چرا کم شدم چون اولا از نیم سال اول فقط بودو یه ذرشم از نیم سال دوم نبود که یادم باشه دوما وسط عید بود که گفتم من وقت نکردم درسای مدرسمو بخونم چه برسه به کانون ..... خلاصه عاقایی ببخشید کم شودم ازمون بعدی ان شاءالله جبران موکونم........ راستی چرا شما اینقدر کم شودی؟ مثلا کنکور داریا با من خیلی فرق داری خب عشقم چون این ازمون وضعیتش بد بود چیزی نمیگم اما در عوض میخام ازمون بعدی بترکونی خب؟ اورین............ حالا نگفتی اعتکاف چی؟ منظورت اعتکاف علمیه کانونه؟ینی چی؟گیجیدم........خب اورین خشگلم خوب بدرس تا استاد خوشمل من بشی اورین ........بابای جیگملم بوس


محمدموگوعه
ساعت12:38---4 فروردين 1395
سلام عشقم...
نگا این هفته خوب گردشاتو کیف گذرونیاتو انجام بده از هفته ی دیگه باس مث سگ بخونی خانومم...هم خودت موفقیتی که به دست اوردی(ترازت تو کانون)از بین نمیره هم پیشرفت میکنیم و هم از همه مهم تر این که باعث میشه من گشاد به این زوق که تو میخونی بیشتر بخونم و...محی من این هفته رو ریدم...خیلی کم خوندم...وای من مثلا کنکور دارم...از پایه هام فقط یک بخش کوچیکیشو خوندم... این شکلی پیش برم اصلا باید فکر ازدواجو تو رو داشتنو همه و همه ی برنامه هایی که برای زندگیمون ریختیمو بی خیالش بشم...پس اگه موافقی از هفته ی دیگه ساعت مطالعه ی همو به هم میگیم و ان شالله از 50 ساعت به بالا باشه قبوله؟اگه هم حرفی داری که منو به جنبوجوش بیشتری بندازه خوشحال میشم بشنوم...
پاسخ: چشم عشقم / باعشه از هفته ی دیگه ساعت مطالعمو زیاد میکنم............ عشقم تو هم قشنگ هر فرصتی گیر میاری ازش استفاده کنو بخون که ان شاءالله قبول شی و سال دیگه عیدو کنار هم باشیم...... خوب بخونی عاقایی .............میدونم که میخونی بعله پس چی فک کردی عاقایی من از اون خر خوناستو بهش ایمان دارم که همه ی تلاششو میکنه تا به هدفش برسه.....بعله


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ جمعه 6 فروردين 1395برچسب:,در ساعت18:59 m&m| |



طراح : صـ♥ـدفــ